با اتمام بیست و یکمین جشنواره موسیقی فجر و سکوت نسبی
که فضای موسیقی ایران را به دلیل فرا رسیدن ماه محرم فرا گرفته است، فرصت مناسبی
پیش آمده تا این رویداد هنری و همچنین وضعیت موسیقی در مملکتمان را از زوایای
مختلف مورد بحث و بررسی قرار بدهیم.
در کشورهای
پیشرفته و آزاد که ضوابط و سیاستهای حاکم بر عرصه هنر و موسیقی از طرف دولت مشخص و
معین است و در این راستا دولتها بیشتر نقش حمایتی (و نه دخالتی) دارند، هیچ مشکلی
در زمینه برگزاری فستیوالها، تولید و پخش کارها و آثار، حقوق مادی و معنوی آنها و
دیگر زمینه ها وجود ندارد. در این گونه جوامعی که کارها بصورت سیستماتیک و منظم و
در یک چارچوب مشخص انجام می شود، هنرمند برای اینکه ایده و تفکر ذهنی خود را از
حالت بالفعل به حالت بالقوه برساند دچار هیچ گونه مسائل حاشیه ای نمی شود و تمام
نیرو و توان خود را با توجه به حمایتی که از سوی دولت مطبوع خود می شود، صرف ارائه
و بروز خلاقیت خود می کند .
اما در مملکت ما به دلیل نبود زمینه ها و شرایط
استانداردی که در بالا به آنها اشاره شد، اوضاع حاکم بر عرصه هنر و به خصوص موسیقی
درست عکس این کشورها است و هنرمند به جای صرف انرژی و توان خود در راه خلق آثارش،
نیرو توان خود را صرف درگیری با حاشیه و مشکلات پیش پا افتاده ای می کند که نا
خواسته بر کیفیت کارش تاثیر نا مطلوب می گذارد . آن هم به علت نبود سیاست و ضوابط
مشخص (و یا وجود سیاستها و ضوابط غیر استاندارد و غلط) که با اعمال نظرات و
سیاستهای محدود کننده و غلط خود عرصه را از هر لحاظ تنگ تر می کنند و در این میان
کمبود امکانات و بودجه را نیز باید اضافه کرد که مزید بر علت شده است .
از زمان وقوع
انقلاب در سال 1357 تا به اکنون، خوانندگان زن بیش از هر قشر دیگری قربانی وضعیت
کنونی شده اند و با ممنوعیت صدای زن در 27سال گذشته به اجبار خوانندگان زن یا کنج
عزلت گزیدند و یا جلای وطن کردند . تنها چند صباحی است که به لطف ایده ابتکاری
" هم خوانی" موفق شده اند تا اندکی زخم های خود را التیام بخشند .
حال میخواهم شما را به سالهای دور ببرم تا با نقل
داستانی شما را بیشتر با عمق موضوع آشنا کنم تا از این طریق از کلیات وارد جزئیات
ماجرا و بحث بشویم .
اولین خواننده
زن در ایران که صدایش از رادیو به گوش مردم رسید " قمر الملوک وزیری "
است . زنده یاد "مرتضی خان نی داوود" اولین شخصیتی بود که در یک مجلس
عروسی به هنر والای "قمر الملوک" پی برد و بدین ترتیب "قمر"
به مدرسه موسیقی او راه یافت و بیش از دو سال دستگاههای موسیقی و فنون آن را فرا
گرفت و صدای رسا و پر احساس خود را به فن و تکنیک مزین نمود .
در اینجا به نقل داستان و خاطره ای در مورد "قمر
الملوک وزیری" می پردازم که پرویز خطیبی در کتاب خود ( خاطراتی از
هنرمندان)از زبان استاد "موسی نی داود" می نویسد . زنده یاد "نواب
صفا" (1) نیز همین خاطره را در کتاب خود ( قصه شمع / چاپ دوم سال 1378 / نشر
البرز ) به رشته تحریر درآورده است .
انسانی که با صدای لالایی مادرش بزرگ می شود و نغمه او
را با دل و جان گوش می دهد حال باید از صدای زن که همان لالایی مادر است محروم
شود. روزگاری هنرمند والا مقامی چون "قمر الملوک وزیری" در زمانه ای به
شهرهای مختلف برای اجرای کنسرت می رود که مردمان آن دیار در آن زمان ( بر خلاف
دولتمردان آن دوره ) هنوز آمادگی پذیرش صدای زن را بر روی صحنه نداشتند ولی اکنون
اوضاع به گونه ای دیگر است . تمام این حدیث که بازگو کردم، واقعیاتی است که هیچ
انسان آگاهی نمی تواند به انکار آن بپردازد و تحمل و ظرفیت پذیرش آن را نداشته
باشد . چاره کار در این مورد پذیرش واقعیات و اعاده حقوق از دست رفته هنرمندان این
مرزو بوم است .
فرید امینی همچنین اضافه می کند که زنده یاد
"بهار" از طرفداران رضا شاه بوده و با وی از نزدیک ارتباط داشته ولی
چهار سال پس از پادشاهی "رضا شاه" به دلیل اینکه احساس می کند که
"رضا شاه" در حال حرکت در مسیر نا درست است اقدام به سرودن اشعاری علیه
وی می کند که باعث می شود مدتی مورد غضب "رضا شاه" واقع شود و انسانی
بود که در صورت دیدن امری نا پسند آن را تقبیح و یا با دیدن عمل نیکو ان را ستایش
میکرد و هیچگاه اهل تعارف نبود و از این رو چهار سال پس از صدارت"رضا
شاه" اقدام به سرودن این شعر میکند.
* این گزارش در تاریخ 17 بهمن سال 1384 در این آدرس منتشر
شده است.