مهر ۰۶، ۱۳۹۰

چراغ خانه استاد را روشن نگاه دارید

علی تجویدی، استادی گرانقدر، آهنگسازی توانا و نوازنده ای خلاق است که حق زیادی بر گردن موسیقی ایران دارد. روز دوشنبه به دیدار این چهره نامدار موسیقی ایران مفتخر شدم. افسوس خوردم که چرا اکنون و در این شرایط باید این توفیق را پیدا می کردم . دوست داشتم ایشان را در صحت و سلامت کامل ملاقات می کردم.

علی تجویدی از شاگردان استاد صبا و همنواز با بهترین موسیقی دانان ایران نظیر مرتضی خان محجوبی، حسین تهرانی، حسن کسایی، لطف الله مجد و جلیل شهناز و از همکاران صدیق زنده یاد پیرنیا و از پایه گذاران و همکاران دایمی برنامه گلها، که آثارش جاویدان در فرهنگ موسیقی ما برای همیشه درخشان باقی خواهد ماند. وی هفتاد آهنگ زیبا و دلنشین و موزون برای برنامه گلها ساخته است که اکثر آهنگهایش بر روی اشعار رهی معیری و معینی کرمانشاهی ساخته شده است. استاد تجویدی علاوه بر ویولن، تبحر زیادی در نواختن سازهای دیگری مانند تار و سه تار را دارند.


 این دستها و پنجه های طلایی که در عکس می بینید و امروزه ناتوان و نحیف شده اند، روزگاری با شوق، ذوق و هنر ناب استاد، تاریخ موسیقی ایران را رقم زدند. این همان دستانی است که نه برای دل استاد و نه برای ما بلکه برای ایران افتخار آفرید. آهنگهای تجویدی را مي توان بعد از شيدا و عارف قزويني بهترين آهنگهایی دانست که بر اساسموسيقي اصیل استوار است.

استاد تجویدی که تاکنون 86 بهار را پشت سر گذاشته است به مدت پنجاه ماه است که بر روی همین تخت و در یک اتاق تاریک و کم نور در بستر بیماری هستند. عارضه تنگی نفس آنچنان که باید و شاید مجال نفس کشیدن راحت را به وی نمی دهد. نه می تواند سخنی بگوید و نه می تواند حرکتی کند. چندی پیش برای پرتو درمانی نزد پزشک رفته بودند و همین باعث شده است که بدن ایشان همان اندک تحرک خود را نیز از دست بدهد.  برای کمک به تنفس یک لوله تنفسی در دهان وی گذاشته اند ولی باز هم به سختی تنفس می کنند. همسر وی (شوکت تجویدی) با آنکه دچار کهولت سن است ولی با اراده ای قوی همچون پروانه به دور استاد می چرخد و لحضه ای از او غافل نیست.

 خانه خاطره انگیز وی در حوالی میدان ونک که روزگاری مملو از هنرمندان و نوازندگان و مشتاقان هنر اصیل ایران بود، اینک ساکت و خاموش است. همین کافی است تا خانم شوکت تجویدی غمش افزون و سفره دلش باز شود:

"باور ندارم که چراغ این خانه خاموش شده است. منی که با صدای ساز تجویدی زندگی کرده ام، منی که با طنین سازش فرزندان خود را بزرگ کرده ام، منی که با صدای ساز به خواب رفتم و با صدای ساز او از خواب برخاستم، حال اینگونه چراغ خانه ام خاموش شده است".

 استاد این روزها سراغ فرهنگ شریف را می گیرد. حال و احوال او را جویا می شود. دلش برای یاران قدیمش تنگ شده است. تمام دیوارهای منزلش مملو از خاطرات و افتخارات است. عکس پدرشان هادی خان تجویدی که خود نقاش بود و ابوالحسن صبا نزد او برای تعلیم نقاشی می رفت، تقدیر نامه ای از طرف ایرانیان مقیم نیویورک، تندیس چهرهای ماندگار، تصویری از ارکستر رادیو، دکترای افتخاری، لوحی از طرف موسسه (American Biographical Institute) ABI که نام وی را در "دايرة المعارف رجال قرن بيستم" ثبت کرده است، دست خط استاد صبا و کمال الملک و.. تنها نمونه هایی از این خاطرات ماندگار در این منزل خاطره انگیز هستند.

هرگاه از نوازندگان و هنرمندان به منزل او می آیند، همسر ایشان از آنها می خواهد که برای استاد ساز بنوازند چرا که در روحیه ایشان بسیار تاثیر مثبت دارد. زمانی که خواستم به منزل استاد بروم همسرشان از من خواستند که دسته گل نیاورم جون به گفته ایشان عمر گل کوتاه است و زود پژمرده می شود و استاد ناراحت و غمگین می شوند. برای همین است که درکنار تخت ایشان گلهای مصنوعی گذاشته اند.


همانطور که اشاره کردم شد نام علی تجويـــــــــدي در "دايره المعارف رجال قرن بيستم" که توسط موسسّه (American Biographical Institute) ABI در سال 1998ميلادی منتشر شد، ذکر گرديده است. اين کتاب مرجع و مآخذ بزرگان امروز جهان در عرصه موسیقی است و اين نشان ميدهد که استاد علی تجويدی در رديف موسيقی دانان طراز اول دنيا قرار دارد و بايد قدر او را بيشتر از اين بدانيم. ولي صد افسوس که در رسانه های داخلی هيچ خبری از او نمي شنويم یا به ندرت می شنویم و هم اکنون اين موسیقی دان ارزنده و نامی در بستر بيماری به سر میبرد و يادی از او نمی شود .


پروانه امیر افشاری (حمیرا) و معصومه دده بالا (هایده)، دو بانوی آواز ایران، از شاگردان استاد علی تجویدی بوده اند. اصولا تجویدی را کاشف صداهای ناب می نامند. ترانه "صبرم عطا کن" با صدای حمیرا و "آزاده" با صدای زنده یاد هایده که آهنگ آنها را استاد علی تجویدی ساخته است، از اولین ترانه های ماندگار این دو هستند. ترانه "رفتم که رفتم" با صدای دیگر بانوی آواز ایران، مرضیه، بر اساس شعری از معینی کرمانشاهی از دیگر آثار جاویدان تجویدی است که آهنگش را ساخته است.

از برت دامن كشان  رفتم ای نا مهربان
از من آزرده دل  كی دگر بينی نشان
رفتــم كه رفتــم  رفتــم كه رفتــم

از من ديوانه بگذر  بگذر ای جانانه بگذر
هر چه بودی هر چه بودم  بی خبر رفتم كه رفتم
رفتـــــــم كه رفتـــــــــم

 همسر ایشان می گفت: آخرین بار حدود چهار سال پیش بود که تجویدی در اتاق خود ساز میزد و با صدای خود ترانه "رفتم که رفتم" را می خواند و اشک می ریخت. اندکی پس از آن بود که دیگر تجویدی در بستر بیماری افتاد.

باید هزاز افسوس خورد که هنرمندانی چون علی تجویدی با آن همه هنر و آن همه افتخار، حال که در بستر بیماری افتاده اند، اینگونه مورد بی مهری و کم توجهی قرار می گیرند. به گفته همسر ایشان، استاد تجویوی حدود 12 سال پیش کتابی را برای انتشار به وزارت ارشاد وقت، برای گرفتن مجوز انتشار داده اند ولی این هفته بعد از این همه سال از وزارت ارشاد اطلاع دادند که امکان دادن مجوز به کتب ایشان نیست و اجازه انتشار برای آن داده نمی شود. اگر تنها یک هنرمند باشد که از قانون حمایت از حقوق مولفین منفعتی نبرده است، باید از علی تجویدی نام برد چون تا به حال هیچ سودی از انتشار آثار آن نبرده اند.

 خانم شبنم جهانگیری از دوستان و یاران قدیم استاد علی تجویدی که در منزل ایشان بود از این همه بی مهری که از سوی مسئولین وزارت ارشاد و دولت به هنرمندان و بخصوص استاد تجویدی روا داشته می شود دلی پر داشت و اظهار امیدواری کردند که روزی فرا رسد که دستگاههای مسئول و متولیان عرضه فرهنگ و هنر، قدردان زحمات چندین دهه هنرمندان و استاد تجویدی باشند.

هنر، تاج سر آفرینش و هنرمند، تاج سر یک مملکت است، ولی متاسفانه در مملکت ما اینگونه نیست. نه دولتمردان قدر این هنرمندان را می دانند و نه خودمان. همین امروز اراده کنید و به دیدن و عیادت استاد تجویدی و خانواده ایشان بروید. خیلی خوشحال خواهند شد. بوسه ای بر گونه و دستان این بزرگ مرد بزنید و بگویید که خدمات او به فرهنگ و هنر ایران را فراموش نکرده اید. اگر خود هنرمند هستید و دستی بر ساز دارید، با ساز خود به دیدن استاد بروید و پنجه ای بنوازید و فضای آن خانه خاطره انگیز را از سکوت خارج کنید. درب منزل ایشان به روی همگان باز است. آری برخیزید!

* این گزارش در تاریخ 19 اسفند 1384 در سایت هنر و موسیقی منتشر شده است.


مهر ۰۳، ۱۳۹۰

آغاز به کار وبلاگ "روزنگار"، یادبودی برای امیدرضا میرصیافی


بعد از بازداشت و مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی در زندان اوین، وبلاگ او در آدرس بلاگفا مسدود و از دسترس خارج شد. نسخه بک آپ هم از نوشته های وی در اختیار خانواده و یا دوستان امیدرضا وجود ندارد.
در این وبلاگ سعی خواهیم کرد به کمک خوانندگان قدیمی "روزنگار" و دوستان و همکاران امیدرضا، تا جای ممکن به جمع آوری دست نوشته ها، مقالات و مصاحبه های وی بپردازیم تا بتوانیم یاد "امیدرضا میرصیافی" را زنده نگه داریم. اگر خاطره ای از امیدرضا دارید، تجربه همکاری و دوستی با او را داشته اید، لطفا نوشته هایتان را به ایمیل آدرس انتهای پیام ارسال کنید تا به نام خودتان و یا با هویت مخفی آن را منتشر کنیم.

وبلاگ و صفحه فیس بوک امیدرضا میرصیافی، حاصل تلاش و همکاری دوستان وی می باشد و هیچ یک از اعضای خانواده ایشان نظارتی بر عملکرد آن ندارند، اما این حق را برای خانواده امیدرضا محفوظ می داریم تا در صورت عدم رضایت از باز نشر خاطرات و دست نوشته های وی، فعالیتمان را متوقف کنیم.
ایمیل آدرس زیر جهت تماس با مدیران صفحه فیس بوک و وبلاگ می باشد.